جوهر
نویسه گردانی:
JWHR
جوهر. [ هََ ] (هندی ، اِ) آنست که چون جمعی بر سر هنود آیند وایشان تاب مقاومت آن جمع نداشته باشند زن و فرزندان خود را بکشند یا بسوزانند و خود بگریزند، آن کشتن وسوزاندن را جوهر گویند. || جایی را نیز گفته اند که در آن جوی آب روان بسیار باشد. (برهان ).
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
جوهر علوی . [ ج َ / جُو هََ رِ ع ُل ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آسمان . (شرفنامه ٔ منیری ) : وآن آسمان که جوهر علویست نام اوبنگر چگونه قامتش ا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
جوهر سردار. [ ج َ هََ س َ ] (اِخ ) فاطمی که بسال 356 هَ . ق .969/ م . مصر را از کف امیر صغیر اخشیدی بیرون آورد و قلعه ٔ القهرة را در دره ٔ نیل ...
جوهر گوگرد. [ ج َ / جُو هََ رِ گو گ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ زیت الزاج . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). اسید سولفوریک .
چشمه جوهر. [ چ َ م َ ج َ هََ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهدکه در 27 هزارگزی شمال تربت جام و 6 هزارگزی باخت...
عنبر و جوهر. [ عَم ْ ب َ رُ ج َ / جُو هََ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) به واو عاطفه ، نام غلامان است . (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
جوهر jo[w]har معنی ۱. هر نوع مادۀ رنگی که در رنگرزی و تولید مواد غذایی کاربرد دارد. ۲. مایع رنگی صنعتی که در تولید نوشتافزار کاربرد دارد. ۳. استعداد...