اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جویبار

نویسه گردانی: JWYBAR
جویبار. (اِ مرکب ) ۞ کنار جوی آب . (برهان ) :
ماهی نتافت همچو تو از برج نیکویی
سروی نخاست چون قدت از جویبار حسن .

حافظ.


|| جایی که در آن جوی آب بسیار باشد. (برهان ) (غیاث اللغات ). آنجا که ممر جویهای بزرگ باشد یا کثرت جویهای خرد. (شرفنامه ٔ منیری ). || جوی بزرگی که از جویهای کوچک بهم رسیده باشد. (برهان ) :
خروشان بر شهریار آمدند
همه دیده ها جویبار آمدند.

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.