جهاض
نویسه گردانی:
JHAḌ
جهاض . [ ج َ ] (ع اِ) بار پیلو که سبز باشد، یا عام است . (منتهی الارب ). درخت اراک ، و گویند میوه ٔ آن که سبز باشد. (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
جهاز. [ ج َ ] (ع اِ) رخت مرده و عروس و مسافر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جِهاز شود. || مجموعه ٔ اعضایی که عمل معینی را انجام...
جهاز. [ ج ِ ] (ع اِ) رخت مرده . || رخت عروس . (منتهی الارب ). آنچه از اثاث و ملک که عروس بخانه ٔ داماد برد.- امثال : زنی که جهاز نداره ...
نوعی کشتی چوبی در اندازه های مختلف که از قدیم الایام در جنوب ایران ساخته میشده است تا به امروز. برای استفاده تجاری وصیادی.جهاز در قدیم بادبانی بوده ...
جهاز /jahāz/ معنی ۱. =جهیزیه ۲. اعضایی که با هم در بدن عمل معینی را انجام میدهند: جهاز تنفس، جهاز هضم. ۳. کشتی؛ سفینه. ۴. سازوبرگ؛ اسباب و لوازم. ⟨ ج...
جحاظ. [ ج ِ ] (ع اِ) چشم خانه . || کناره ٔ حشفه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.