اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جهان بین

نویسه گردانی: JHAN BYN
جهان بین . [ ج َ هام ْ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) جهان بیننده . بیننده ٔ جهان . || چشم را گویند و عرب عین خوانند. (برهان ) : و بهر دو معنی حافظ درباره ٔ امیر مبارزالدین محمدو میل کشیدن چشمان وی به امر پسرش شاه شجاع گوید:
آنکه روشن بد جهان بینش بدو
میل در چشم جهان بینش کشید.

حافظ (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).


|| چشم باطنی . (فرهنگ فارسی معین ). || کنایه از فرزند.(برهان ) :
همان تا لب رود جیحون براند
جهان بین خود را بکشتی نشاند.

فردوسی .


|| مردم جهانگرد. (برهان ) (انجمن آرای ناصری ). گردش کننده در اقطار عالم . سیاح . جهانگرد. || (اصطلاح تصوف ) روحی که در باطن آدمی نهفته است . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
جام جهان بین . [ م ِ ج َ / ج ِ ] (اِخ ) جام جم . جام جهان نما. رجوع به این کلمه شود.
پادشاهی بزرگ و قدرتمند ک جز خردمندترین افراد زمانه خود بود او قبل از اینکه به پادشاهی برسد در ۲۴ سالگی چنلی با عنوان شومبولانس بنا کرد ،به پیروان اون ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.