اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جهان دیدن

نویسه گردانی: JHAN DYDN
جهان دیدن . [ ج َ دی دَ ](مص مرکب ) سیاحت . جهان گشتن . جهانگردی :
بی دوست حرام است جهان دیدن مشتاق
قندیل بکش تا بنشینم به ظلامی .

سعدی .


- امثال :
جهان دیدن به از جهان خوردن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.