اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جهانگیر

نویسه گردانی: JHANGYR
جهانگیر. [ ج َ ] (نف مرکب ) فتح کننده ٔ دنیا. گیرنده ٔ عالم . جهانگشا :
چنین داد پاسخ که ای پهلوان
جهانگیر و بیدار و روشن روان .

فردوسی .


دریغا که پند جهانگیر زال
نپذرفتم وآمدم بدسگال .

فردوسی .


جهانگیر شاهی جهاندار باش
مبادت از این دار و گیر انقلاب .

سوزنی .


سخای ابر از آن آمد جهانگیر
که در طفلی گیاهی را دهد شیر.

نظامی .


گفتم از آسیب عشق روی بعالم نهم
عرصه ٔ عالم گرفت حسن جهانگیر او.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
جهانگیر. [ج َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سراجوی بخش مرکزی شهرستان مراغه . سکنه 176 تن . آب آن از چشمه سارها. محصول آن غلات ، کرچک و نخود. (از ف...
ده جهانگیر. [ دِه ْ ج َ ] (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل . واقع در 14هزارگزی خاور بنجار. سکنه ٔ آن 134 تن . آب آن از رودخانه تأ...
سراب جهانگیر. [ س َ ج َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بالاگریوه ٔ بخش ملاوی شهرستان خرم آباد واقع در 17 هزارگزی جنوب باختری ملاوی کنار خ...
قلعه جهانگیر. [ ق َ ع َ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاغه بخش دورود شهرستان بروجرد، واقع در 20هزارگزی شمال دورود و کنار راه مالرو بهرام آب...
جهانگیر نورالدین . [ ج َ رُدْ دی ] (اِخ ) یکی از امپراطوران مغول هند است که بسال 1014 هَ . ق ./ 1605م . بحکومت رسید. رجوع به ترجمه ٔ طبقات ...
معزالدین جهانگیر. [ م ُ ع ِزْ زُدْ دی ن ِ ج َ ] (اِخ ) پسر نصرةالدین شاه یحیی مظفری بود که پس از فتح شیراز به امر امیر تیمور با جمعی دیگر ا...
جهانگیر آق قویونلو. [ ج َ رِ ق ُ ] (اِخ ) یکی از امرای آق قویونلو که در آذربایجان و غیره از سال 848 هَ . ق ./ 1444 م . بحکومت رسید. رجوع به ت...
میرزا جهانگیرخان معروف به جهانگیرخان شیرازی یا جهانگیرخان صور اسرافیل روزنامه‌نگار دوره مشروطیت ایران بود که پس از توپ بستن مجلس دستگیر شد و در باغ‌شا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.