اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چارمیخ کشیدن

نویسه گردانی: CARMYḴ KŠYDN
چارمیخ کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) چهارمیخ کشیدن . شکنجه کردن . گناهکار را به چارمیخ بستن . نوعی تعذیب . قسمی کیفر دادن مجرم و بزه کار :
گر جز بتو محکم است بیخم
برکش چوصلیب چارمیخم .

نظامی .


اصل قانون شریعت کاحتساب شرع او
میکشد آهنگ را بر چارمیخ چارتار.

اشرف (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.