اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چاره جویی

نویسه گردانی: CARH JWYY
چاره جویی . [ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) تدبیر. صلاح اندیشی :
سکندر جهاندیدگان را بخواند
در این چاره جویی بسی قصه راند.

نظامی .


|| حیله گری . فسونگری . فریبکاری :
فسونگر در حدیث چاره جویی
فسونی به ندید از راستگویی .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.