اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چاره شدن

نویسه گردانی: CARH ŠDN
چاره شدن . [ رَ / رِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) علاج شدن . درمان پذیرفتن . بهبود یافتن . || چاره شدن زخم و درد. کنایه از به شدن زخم و درد (آنندراج ) :
زخم دل چاره شد از نکهت آن عقده ٔ زلف
زهر این مار کم از مهره ٔ این مار نبود.

تأثیر (از آنندراج ).


درد دلم چاره شد ز غنچه نهانی
کز نی شکر کشیده اند گلابش .

تأثیر (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.