اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چاره شناس

نویسه گردانی: CARH ŠNAS
چاره شناس . [ رَ / رِ ش ِ ] (نف مرکب ) شناسنده ٔ چاره . علاج شناس . معالج . آنکه درمان و علاج دردی یا مرضی داند و شناسد :
چون شد آن چاره جوی چاره شناس
باز پس گشت با هزار سپاس .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.