اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چاره گزیدن

نویسه گردانی: CARH GZYDN
چاره گزیدن . [ رَ / رِ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) تدبیر کردن . اتخاذ تدبیر نمودن :
ستاره شمر گفت و خسرو شنید
یکی کژ و ناخوب چاره گزید.

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.