اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چال کردن

نویسه گردانی: CAL KRDN
چال کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چاله کردن . گودال کردن . گود گردن . گود کردن زمین و مانند آن . || دفن کردن . بخاک سپردن . در زیر خاک نهفتن چیزی را؛ چنانکه گردویی را برای روئیدن یا لاشه مرده ای را برای پراکنده نشدن بوی گند آن . جسد آدمی را در گور نهادن . در زیر خاک کردن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
کنایه از کار بیهوده کردن،وقت گذرانی به نام کار،کار بی فایده کردن، حرف های بی معنی و بهوده زدن، بیکارگی
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.