چاه کن . [ ک َ ] (نف مرکب ) مقنی و چاخو. (ناظم الاطباء). کسی که کارش چاه کندن است . (فرهنگ نظام ). حفار. کموش . کَن کَن . چاه کننده . کننده ٔ چاه . آنکه چاه میکند. غارّ. (منتهی الارب )
: ببرد از میان لشکری چاه کن
کجا نام بردند از آن انجمن .
فردوسی .
پی چاهکن در ته چاه زن
سر راهزن بر سر راه زن .
ظهوری (از آنندراج ).
-
امثال :
چاهکن ته چاه است .
|| ظالم و مکار. (آنندراج ) (غیاث ). مجازاً کسی که برای آزار دیگری مکر یا ظلم میکند. (فرهنگ نظام ). || (اِ مرکب ) آلتی جهت کندن چاه . (ناظم الاطباء).