چپ و راست . [ چ َ پ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) جانب چپ و راست . سمت چپ و راست
: معتقدان و دوستان از چپ و راست منتظر
کبر رها نمیکند کز پس و پیش بنگری .
سعدی .
دل و جانم بتو مشغول ونگه بر چپ و راست
تا ندانند رقیبان که تو منظور منی .
سعدی .
در دیر محکم ببستم شبی
دویدم چپ و راست چون عقربی .
سعدی .
سبک طوق و زنجیر از او باز کرد
چپ و راست پوئیدن آغاز کرد.
سعدی .
|| آنکه با هر دو دست کار کند. کسی که با دست چپ و راست کار تواند کرد. آن کس که با دست چپ کار دست راست نیز تواند کرد. || عدم ثبات و بی قراری و بی خبری . (ناظم الاطباء). || دو حلقه یا قلاب که داخل هم شود. (فرهنگ نظام ). نیز ریسمان ها یا تخته هایی که مانند حلقه ها یا قلابها داخل هم است . (فرهنگ نظام ). بعضی از شعراء آنرا مخفف کرده «چپراس » در شعر آورند. (فرهنگ نظام ). رجوع به چپ راست و چپراس شود. || حمایل از دوجانب . رجوع به چپراس و چپ راست شود.