چدار کردن . [ چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دست و پای اسب و استر بدفعل را با چدار بستن . بستن دست و پای اسب و استر بدنعل و الاغ چموش و بدنعل با طنابی که از چرم یا ابریشم می بافند
: وگر به بزمگه عیش طول شب خواهی
فلک چدار کند دست و پای توسن خود.
محتشم کاشی (از شعوری ).