اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چراغ داشتن

نویسه گردانی: CRʼḠ DʼŠTN
چراغ داشتن . [ چ َ / چ ِ ت َ ] (مص مرکب ) چراغ بکف داشتن . چراغ در دست داشتن . || چراغ گرفتن . چراغ پیش پای کسی داشتن . چراغ به راه کسی یا برای روشن داشتن پیش پای کسی بدست گرفتن :
ره نمودن بخیر ناکس را
پیش اعمی چراغ داشتن است .

سعدی .


شب ظلمت و بیابان بکجا توان رسیدن
مگر آنکه شمع رویت به رهم چراغ دارد.

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.