اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چرخ انداز

نویسه گردانی: CRḴ ʼNDʼZ
چرخ انداز. [ چ َ اَ ](نف مرکب ) کماندار را گویند. (برهان ) (جهانگیری ) (ناظم الاطباء). || تیرانداز استادِ شخ کمان . (انجمن آرا). آنکه کمان سخت تیر اندازد. (آنندراج ). تیرانداز. (ناظم الاطباء). کسی که با کمان سخت تیر اندازد.(فرهنگ نظام ). تیرانداز ماهر و قویدست :
شهاب وار چوتیر از کمان خود رانی
ثنای شست تو گوید سپهر چرخ انداز.

نجیب الدین جرفادقانی (از انجمن آرا).


جوانی به بدرقه همراه من بود، سپرباز، چرخ انداز، سلحشور و بیش زور.(گلستان ).
رجوع به چرخ و چرخ اندازی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.