چرخ دادن . [ چ َ دَ ] (مص مرکب ) بمعنی حرکت دوری است . (آنندراج ). چرخانیدن . گرد گردانیدن . چرخاندن
: در دم اندیشه چون به خنصر اقبال
چرخ دهی خاتم سهیل نگین را.
طالب آملی (از آنندراج ).
|| در تداول عامه ، راه بردن و گردش دادن انسان یا حیوانی را در محلی ؛ چنانکه فی المثل گویند: این طفل را فلانجا چرخی بده و زود برگرد. یا: این اسب را چرخی بده تا عرقش خشک شود. || در تداول عوام ، گوشت را در تابه سرخ کردن . مدتی کوتاه در روغن جوشان پختن چیزی را. کمی در روغن داغ سرخ کردن گوشت و جز آن را. سرخ و برشته کردن گوشت و مانندآن . مرغ را در تابه تاب دادن . در تاوه چرخاندن گوشت و مانند آن . بو دادن چیزی در دیگ یا تابه .