چرخکی زدن . [ چ َ خ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) چرخگی زدن . چرخ زدن و رقص کردن کشتی گیران در مقام غالب آمدن بر حریف . (غیاث ). || رقصیدن از روی شعف و خوشحالی . (ناظم الاطباء)
: باز در معرکه آن تازه نهال گلپوش
چرخکی زدکه سرم چرخ زد و رفت ز هوش .
میرنجات (از آنندراج ).
رجوع به چرخکی شود.