چرم کمان . [ چ َ م ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرادف چرم گور و چرم گوزن . (از آنندراج ). کنایه از زه کمان . (آنندراج )
: بپولاد شمشیر و چرم کمان
بسی زور بازو نمود آسمان .
نظامی (از آنندراج ).
رجوع به چرم گور و چرم گوزن شود. || اگر از «چرم کمان » ذات کمان مراد باشد باعتبار آنکه عمده در آن پی است و آن در حال لزوجت و انعطاف و عدم شکست قریب بچرم بود، هم وجهی است ،گو که بسیار بعید باشد. (آنندراج ).