اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چشم

نویسه گردانی: CŠM
چشم . [ چ َ / چ ِ ش ُ ] (اِ) دانه ٔ سیاهی باشد لغزنده که آنرا در داروهای چشم بکار برند و چون بپزند و خشک سازند بعد از آن صلایه کرده بر هر جراحت که پاشند نیک شود، خصوصاً بر جرحت آلت تناسل و جراحتی که مادرزاد باشد ۞ و باین معنی بضم ثانی هم بنظر آمده است . (برهان ) ۞ . بمعنی دارویی که بکار چشم آید و آن را «چاکسو» نیز خوانند. (آنندراج ). دانه ٔ سیاه که آنرا «چاکسو» گویند. (غیاث ). داروئی که چاکسو گویند. (ناظم لااطباء). داروی چشم . جاکشو. چاکشو. چشام . تشمیزج . چِشُم . (در اصطلاح اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ) :
مرا داد از توتیا نفع بیش
بچشم من انداخت چون چشم خویش .

وحید (در تعریف کحال ، از آنندراج ).


رجوع به چاکسو و چشام شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.