چشم آغل . [ چ َ
/ چ ِ غ ِ
/ غ ُ ] (اِ مرکب ) چشمالوس و نگریستن بیک گوشه ٔ چشم بود. (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی چ اقبال ص
199). از گوشه ٔ چشم نگاه کردن باشد، اعم از قهر و غضب یا غمزه و ناز. (برهان ). بگوشه ٔ چشم نگریستن از روی قهر بر دشمن . (انجمن آرا) (آنندراج ). بمعنی چشم آغیل است . (جهانگیری ). نگاه از گوشه ٔ چشم خواه ، از قهر و غضب باشد و یا غمزه و ناز. (ناظم الاطباء). چشم آغیل . چشم آغول . چشمالوس . چشم زهره . چشم غره
: نرمک او را سلام کردم دی
کرد سویم نگه بچشم آغل
۞ .
حکاک (از حافظ اوبهی ).
رجوع به چشم آغول و چشم آغیل و چشمالوس شود. || (نف مرکب ) نگاه کننده را نیز گویند. (برهان )
۞ . آنکه بخشم یا بناز از گوشه ٔ چشم نگرد. رجوع به چشم آغلیدن شود.