چشم آغیل . [چ َ
/ چ ِ ] (اِ مرکب ) به خشم نگریستن بود. (فرهنگ اسدی ). بقهر و غضب بگوشه ٔ چشم نگاه کردن باشد. (برهان ). بگوشه ٔ چشم نگریستن بود. (جهانگیری ). بگوشه ٔ چشم نگریستن از روی قهر بر دشمن (انجمن آرا) (آنندراج ). بمعنی چشم آغل و چشم آغول . (از ناظم الاطباء). نظر بگوشه ٔ چشم بنشانه ٔ خشم . چشم زهره . نگاه چپ چپ
: گر کند شهریار خصم شکار
سوی گردون نظر بچشماغیل
اختران بر زمین نهند ز بیم
از پی بندگی شاه تویل .
شمس فخری (از انجمن آرا).
|| (نف مرکب ) نگاه کننده را نیز گویند. (برهان )
۞ . رجوع به چشم آغل و چشم آغول و چشم آلوس شود.