چشم آلوس . [ چ َ
/ چ ِ ] (اِ مرکب ) نگرستن بود بگوشه ٔ چشم . (فرهنگ اسدی ). بمعنی چشماغیل است که بغضب و قهر بگوشه ٔ چشم نگاه کردن باشد. (برهان ). بمعنی چشم آغیل است . (جهانگیری ). بگوشه ٔ چشم نگریستن از روی قهر بر دشمن .(انجمن آرا) (آنندراج ). نظر بگوشه ٔ چشم . (فرهنگ نظام ). چشماغل . چشماغول . چشماغیل . چشم زهره
: کیوس وار بگیرد
۞ همی بچشمالوس
بسال فرخ شبها امیر روز غدیر.
دقیقی (از فرهنگ اسدی ).
|| کژبین . (ناظم الاطباء). || بغضب نگاه کننده را نیز گویند. (برهان )
۞ . رجوع به چشماغل و چشماغول و چشماغیل شود.