چشم انداختن . [ چ َ
/ چ ِ اَ ت َ ] (مص مرکب ) تماشا کردن . (مجموعه ٔ مترادفات ). چشم افکندن . نظر کردن . نگاه کردن . رجوع به چشم افکندن شود.
-
ازچشم انداختن کسی یا چیزی را ؛ کنایه از بی اعتبار کردن آن کس یا آن چیز را در نظر بینندگان . از چشم افکندن .
-
چشم انداختن بر چیزی یا در چیزی ؛ نگریستن ونگاه کردن بر چیزی یا در چیزی . (آنندراج ).
-
چشم انداختن به چیزی ؛ کنایه از نگاه کردن و نگریستن به چیزی . (آنندراج )
: ندارد توتیای چشم من جز سرمه ٔ چشمت
شود روشن اگر چشمی به چشم من بیندازی .
وحید (از آنندراج ).