چشم باز کردن . [ چ َ
/ چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چشم گشودن . مقابل چشم بستن . || در تداول عامه ، کنایه از کسی یا چیزی را بدقت و کنجکاوی نگریستن . || بمجاز، بیدار شدن . از خواب برخاستن .
-
چشم رضا و مرحمت به کسی یا برکسی باز کردن ؛ کنایه از نظر مهر و محبت بدان کس داشتن . بنظر لطف و نوازش نگریستن
: چشم رضا و مرحمت بر همه باز میکنی
چون که ببخت من رسد اینهمه ناز میکنی .
سعدی .
|| در تداول عامه ، به گربه یا سگ نوزاد گویند که تازه چشم واکرده است ، یعنی هنوز چند روز از تولد او نگذشته است و چیزی درک نمیکند و در مورد انسان گویند: تازه چشم بازکرده ؛ یعنی بی تجربه و نادان است .