اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چشم بخواب کردن

نویسه گردانی: CŠM BḴWAB KRDN
چشم بخواب کردن . [ چ َ / چ ِ ب ِ خوا / خا ک َ دَ ] (مص مرکب ) خوابانیدن . || چشم کسی را به بستن واداشتن :
بگشا بشیوه نرگس پرخواب مست را
وز رشک چشم نرگس رعنا بخواب کن .

حافظ.


|| خوابانیدن چشم بیدار. دیده ٔ بیدار را در خواب کردن :
با فلک چون فسانه گوی شرم
چشم خورشید را بخواب کنم .

حسین ثنایی (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.