اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چشم برهم نهادن

نویسه گردانی: CŠM BRHM NHADN
چشم برهم نهادن . [ چ َ / چ ِ ب َ هََ ن ِ / ن َ دَ ](مص مرکب ) نگاه کردن . بچیزی یا کسی ننگریستن . چشم از دیدار کسی یا چیزی فروبستن . چشم بستن :
رقیب انگشت میخاید که سعدی چشم بر هم نه
مترس ای باغبان از گل که می بینم نمی چینم .

سعدی .


دلم صد بار میگوید که چشم از فتنه برهم نه
دگر ره دیده میافتد بر آن بالای فتانش .

سعدی .


رجوع به چشم بستن شود. || بمجاز، چیزی را ندیده گرفتن . صرفنظر کردن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.