اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چشم بند

نویسه گردانی: CŠM BND
چشم بند. [ چ َ / چ ِ ب َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) افسونی که بدان چشم مردمان را ببندند، از عالم خواب بند و زبان بند. (آنندراج ). افسون چشم . (ناظم الاطباء). باعتقاد عوام قسمی از جادوست که اثر در دید مردم کند که چیزها را طور دیگر بینند. (فرهنگ نظام ) :
ای زلف تو هر خمی کمندی
چشمت بکرشمه چشم بندی .

سعدی (از آنندراج ).


چشم بند است این جواب نامه و راهی دراز
برکش از رخ پرده ، ای در جیب قاصد کوی تو.

میرمحمد علی رایج (از آنندراج ).


|| چیزی که بر چشم های گاو خراس و غیره بندند. (آنندراج ). پارچه یا پاره ٔ چرمی که بر چشم گاو خراس یا غیر آن بندند. (فرهنگ نظام ) :
گاو خراس است سپهر بلند
بر سر او از مه و خور چشم بند.

شفائی (از آنندراج ).


|| چشم آویز و روبنده که از پارچه ٔ سیاه نازک سازند. (ناظم الاطباء). پیچه . روبند. || کفش زنانه . (ناظم الاطباء). || آنکه چشم بندی کند. ساحر. (آنندراج ). رجوع به چشم بندی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.