چشم خروس
نویسه گردانی:
CŠM ḴRWS
چشم خروس . [ چ َ / چ ِ م ِ خ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )دانه ای باشد سرخ رنگ شبیه به چشم خروس و خال سیاهی در میان دارد، گویند ثمر درخت «بقم » است ، یک درم از آن بخورند قوت باه دهد و بعربی «عین الدیک » خوانند. (برهان ) (انجمن آرا). دانه ای سرخ که سرش سیاه باشد. (آنندراج ). دانه ای سرخ رنگ مانند چشم خروس که خال سیاهی در میان دارد و گویند خوردن آن قوت باه دهد. (ناظم الاطباء). || کنایه از شراب انگوری هم هست .(برهان ). شراب سرخ . (انجمن آرا) (آنندراج ). شراب انگوری . (ناظم الاطباء). کنایه از شراب که در سرخی رنگ به چشم خروس ماند. || لب معشوق . (انجمن آرا). لب سرخ . (آنندراج ). کنایه از لب معشوق است که درسرخی رنگ بچشم خروس ماند. رجوع به چشم خروسان شود.
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.