اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چشم زخ

نویسه گردانی: CŠM ZḴ
چشم زخ . [ چ َ / چ ِزَ ] (اِ مرکب ) مرخم چشم زخم است . چشزخ . (انجمن آرا)(آنندراج ). چشم بد. نظر بد. عین الکمال :
گردون ، و ان یکاد همی خواند و قل اعوذ
از بهر چشمزخ که نه اش نام و نه نشان .

کمال اسماعیل (از انجمن آرا).


عطارد را بدوزم دیده ٔ بد
که جادو خامه ام را چشم زخ زد.

عمید (از انجمن آرا).


رجوع به چشزخ و چشم زخم شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.