چشم سفید. [ چ َ
/ چ ِ س َ
/ س ِ ] (ص مرکب ) گستاخ و بی شرم و بی حیا و بی ادب . (ناظم الاطباء). لجوج و پررو و حرف نشنو. چشم سپید و وقیح . || کنایه از چشم کور و نابینا. (آنندراج ). مرادف چشم شکسته و دیده ٔ سفید. (از آنندراج )
: ورق دیده ٔ یعقوب همین مضمون داشت
که شود صبح طرب چشم سفید آخر کار.
خواجه آصفی (از آنندراج ).
رجوع به چشم سپیدشدن شود.