اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چشم فرودوختن

نویسه گردانی: CŠM FRWDWḴTN
چشم فرودوختن . [ چ َ / چ ِ ف ُ ت َ ] (مص مرکب ) چشم فروبستن . چشم برهم نهادن .
- چشم از جهان فرودوختن ؛ کنایه است از تن بمرگ دادن و دست از زندگی کشیدن . چشم از جهان فروبستن :
تنم ز هجر تو چشم از جهان فرو میدوخت
نوید وصل جمال تو داد جانم باز.

حافظ (از آنندراج ).


رجوع به چشم فروبستن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.