چشم گرم کردن . [ چ َ
/ چ ِ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از خواب کردن اندک باشد. (برهان ). چشم گرم ساختن و دیده گرم کردن و مژگان گرم کردن . (از آنندراج ). اندکی خوابیدن . (آنندراج ). اندک خواب کردن . (ناظم الاطباء). ابتدای خواب . (فرهنگ نظام )
: فرودآمد از بارگی شاه نرم
بدان تا کند بر گیا چشم گرم .
فردوسی (از آنندراج ).
در نظر هنگامه ٔ شور قیامت جلوه داد
لحظه ای کزخواب راحت چشم ما را گرم کرد.
باقر کاشی (از آنندراج ).
غم بی دلبری بسیار بی آسایشم دارد
گر آتش طلعتی میبود چشمی گرم میکردم .
تأثیر (از آنندراج ).
عمر راحت دشمن ما رفت چون برق و نداد
آنقدر فرصت که کس چشمی تواند گرم کرد.
تأثیر (از آنندراج ).
رجوع به چشم گرم ساختن و چشم گرم شدن شود.