اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چشم مالیدن

نویسه گردانی: CŠM MALYDN
چشم مالیدن . [ چ َ / چ ِ دَ ] (مص مرکب ) مالیدن چشم . مالش دادن پلک چشم . || هوشیار شدن و ازغفلت برآمدن . (آنندراج ). از خواب غفلت بیدار شدن .
- چشمت را بمال ؛ یعنی درست حواست را جمع ک-ن و خوب دیده ٔ بینش خود را بگشای :
سگ بنطق آمد که ای صاحب کمال
بی حیامن نیستم ، چشمت بمال .

شیخ بهائی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.