چشمه
نویسه گردانی:
CŠMH
چشمه . [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان سربند بالا بخش سربند شهرستان اراک که در 42 هزارگزی باختر آستانه و 7 هزارگزی جنوب راه بروجرد به اراک واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 117 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات ، بنشن ، پنبه و انگور، شغل اهالی گله داری و قالیچه بافی و راهش مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
واژه های همانند
۴۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
چشمه سبز. [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ س َ ] (اِخ ) نام چشمه ای است در خراسان از ولایت طوس . (برهان ) (آنندراج ). مؤلف نزهة القلوب نویسد: «بحیره ای ...
چشمه سبز. [ چ َ م َ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کوه پنج بخش مرکزی شهرستان سیرجان که در 89 هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد و 3 هزارگ...
چشمه سبز. [ چ َ م َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوغر بخش بافت شهرستان سیرجان که در 35 هزارگزی شمال باختری بافت و سر راه مالرو گوغر به...
چشمه سبز. [ چ َ م َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد که در 24 هزارگزی جنوب خاوری فریمان و یک هزارگزی خاور ر...
چشمه سرد. [ چ َ م َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسنوند بخش سلسه شهرستان خرم آباد که در 13 هزارگزی جنوب باختری اشتر، کنار راه شوسه ٔ خرم...
چشمه سرد. [ چ َ م َ س َ ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از بخش سمیرم شهرستان شهرضا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
چشمه گشا. [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ گ ُ ] (نف مرکب ) چشمه گشاینده . بازکننده ٔ چشمه . آن کس یا آن چیز که چشمه ٔ آب را از زمین یا از کوه و جز آن ...
چشمه گاه . [ چ َ م َ ](اِخ ) دهی است از دهستان مانه بخش مانه ٔ شهرستان بجنورد که در 18 هزارگزی شمال باختری مانه و 2 هزارگزی جنوب راه مال...
چشمه گان . [ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چنارود بخش آخوره ٔ شهرستان فریدن که در 24 هزارگزی جنوب آخوره واقع است . جلگه و سردسیر است ...
چشمه گاو. [ چ َ م َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «چشمه ای است در بلوک مانه که میان مغرب و شمال بجنورد واقع است ». (از مرآت البلدان ،...