اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چشمه ٔ حیوان

نویسه گردانی: CŠMH ḤYWʼN
چشمه ٔ حیوان . [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ ح َی ْ / ح ِی ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آب حیوان . (ناظم الاطباء). چشمه ای است که هر کس از آب آن بخورد زنده ٔ جاوید می شود و خضر پیغمبر از آن آب خورده است .مرادف چشمه ٔ خضر. (از فرهنگ نظام ). کنایه از آب حیات و آب زندگی . چشمه ٔ حیات . چشمه ٔ زندگی :
سخای او به چه ماند؟ به معجز عیسی
لقای او به چه ماند؟ به چشمه ٔ حیوان .

فرخی .


از دو رخ تو نور برد چشمه ٔ خورشید
وز دو لب تو طعم برد چشمه ٔ حیوان .

قطران .


گر تو خود گوسفند او باشی
بخوری آب چشمه ٔ حیوان .

ناصرخسرو.


چاشنی گیران از چشمه ٔ حیوان گوئی
شربت شاه سکندر سیر آمیخته اند.

خاقانی .


کآب جگر چشمه ٔ حیوان اوست
چشمه ٔ خورشید نمکدان اوست .

نظامی .


چگونه چشمه ٔ حیوان بدست آرم بدین وادی
که اندر قعر تاریکی چو اسکندر فروماندم .

عطار.


ز کار بسته میندیش و دل شکسته مدار
که آب چشمه ٔ حیوان درون تاریکی است .

سعدی .


تشنه ٔ سوخته بر چشمه ٔ حیوان چو رسد
تو مپندار که از پیل دمان اندیشد.

سعدی .


رجوع به چشمه ٔ حیات و چشمه ٔ خضر و چشمه ٔ زندگی شود. || کنایه از لب و دهان معشوق :
بسیار چو ذوالقرنین آفاق بگردیده ست
این تشنه که میمیرد بر چشمه ٔ حیوانت .

سعدی .


چه گویم آن خط سبز و دهان شیرینت
بجز خضر نتوان گفت و چشمه ٔ حیوان .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.