چشمه ٔ خون . [ چ َ
/ چ ِ م َ
/ م ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ظاهراً دل و آن شکل صنوبری است . (آنندراج ). دل و قلب . (ناظم الاطباء). کنایه از دل است . || چشمه ای که دارای خون است و چشمه ای که خون بجای آب از آن جاری است . || جوی خون . کنایه است از باران
: وز میغ سیه چشمه ٔ خون ریزانست
تا باد دگر ز میغ بردارد چنگ .
منوچهری .