اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چشمه ٔ روشن

نویسه گردانی: CŠMH RWŠN
چشمه ٔ روشن . [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ رَ / رُو ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از خورشید عالم آراست . (برهان ). کنایه از آفتاب عالمتاب . (انجمن آرا) (آنندراج ). خورشید. (ناظم الاطباء). کنایه از مهر و هور و کنایه از نورو روشنائی آن . چشمه ٔ خور. چشمه ٔ خاوری :
اندر آن صحرا که شیران دو لشکر صف کشند
و آسمان از بر همی خواند بریشان اقترب
چشمه ٔ روشن نبیند دیده از گرد سپاه
بانگ تندر نشنودگوش از غو کوس و چلب .

فرخی (دیوان ص 6).


روزی که ز نعل مرکبان افتد
در زلزله جرم مرکب غبرا
از تیره غبار، چشمه ٔ روشن
تاریک شود چو چشم نابینا.

مسعودسعد.


چو ناپدید شد از چشم چشمه ٔ روشن
دراز گشت شب دیریاز را دامن .

(از انجمن آرا).


رجوع به چشمه ٔ خاوری و چشمه ٔ خور شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.