اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چکیدن

نویسه گردانی: CKYDN
چکیدن . [ چ ُ دَ ] (مص ) مکیدن . (از برهان ذیل چکیده ) (از رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). چوشیدن و چشیدن :
پستان آب می چکد ایرا که دایه اوست
طفل نبات را طلبد دایه جابجا.

مولوی (از رشیدی ).


رجوع به چُکیده شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
چکیدن . [ چ َ / چ ِ دَ ] (مص ) ۞ اندک ریخته شدن . (آنندراج ). معروف است . (غیاث ). ریزان شدن مایع به شکل قطره . (ناظم الاطباء). ریختن مایع ...
خون چکیدن . [ چ َ / چ ِ دَ ] (مص مرکب ) چکیدن خون . قطره قطره فرو ریختن خون : زنهار که خون می چکد از گفته ٔ سعدی هر ک اینهمه نشتر بخورد خون ...
اشک چکیدن . [ اَچ َ / چ ِ دَ ] (مص مرکب ) اشک ریختن . اشک باریدن . بسیار گریستن . و رجوع به اشک باریدن و اشک ریختن شود.
بوی چکیدن . [ چ َ دَ ] (مص مرکب ) مرادف بوی دمیدن ، بوی خاستن ، بوی زدن از چیزی ، بو دادن ، بو بلند شدن ، بو ریختن ، بو گنجیدن ، بوی شایع شدن ...
الماس چکیدن . [ اَ چ َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از گریستن . الماس افشاندن .
بر فلان چکیدن . [ ب َ ف ُ چ َ / چ ِ دَ ] (مص مرکب ) بر فلان افتادن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). گمان بردن به کسی . || ثابت شدن برکسی . (ناظ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.