اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چل

نویسه گردانی: CL
چل . [ چ َ ] (فعل امر) امر به رفتن ، یعنی برو و بهندی نیز همین معنی دارد. (برهان ). ۞ امر از رفتن بود. (جهانگیری ). امر از چلیدن یعنی رفتن و به زبان هندی به همان معنی استعمال شود. (انجمن آرا) (آنندراج ). امر از چلیدن به معنی رفتن و این مشترک است در فارسی و هندی . (غیاث ). کلمه ٔ امر از چلیدن . یعنی برو. (ناظم الاطباء). امر از چلیدن یعنی رفتن و به زبان هندی نیز مستعمل است ، اما حق آن است که اصل هندی است و فارسیان استعمال کرده اند. (رشیدی ) :
اگر چه غرقه ای از فضل او نمید مباش
به علم کوش و ازین غرق جهل بیرون چل .

ناصرخسرو (از فرهنگ رشیدی ).


از چلچل تو پای من زار شد کچل
من خود نمیچلم تو اگر میچلی بچل .

امیرخسرو (از فرهنگ رشیدی ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
چل مناره . [ چ ِ م َ رِ ] (اِخ ) عبارت از تخت سلیمان علیه السلام است . (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). تخت سلیمان ، در فارس . (از ناظم ال...
چل صدهزار. [ چ ِ ص َ هَِ ] (عدد مرکب ،ص مرکب ، اِ مرکب ) مخفف چهل صدهزار که در شمار برابرچهارملیون است . مساوی چهل مر، چونکه هر مر در اصطلاح ق...
چل دختران . [ ِچ دُ ت َ] (اِخ ) گنبدی است در ولایت . (آنندراج ) : بس که در سر هست زاهد را نهان ذوق جماع می نماید گنبد چل دختران عمامه اش . قب...
چل گزی عجم . [چ ِ گ َ ع َ ج َ ] (اِخ ) نام یکی از روستاهای ناحیه ٔ شبانکاره ٔ بلوک دشتستان فارس . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
چل گزی عرب . [چ ِ گ َ ع َ رَ ] (اِخ ) نام یکی از روستاهای ناحیه ٔ شبانکاره ٔ بلوک دشتستان فارس . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
چل ویک منبر.[ چ ِ ل ُ ی َ / ی ِ مِم ْ ب َ ] (اِ مرکب ) در اصطلاح عامه نذری است که در شب عاشورا یا شب یازدهم محرم چهل ویک شمع در چهل ویک جا که...
چل وچوانداز. [ چ ِ ل ُ چ َ اَ ] (نف مرکب ) ناشر خبرهای دروغین و بی اساس . آنکه اخبار و شایعات بی اصل و ناصحیح در افواه پراکند. یاوه سرا. جاعل ...
چل وچو افتادن . [ چ ِ ل ُ چ َ اُ دَ ] (مص مرکب ) شایع شدن خبرهای دروغین و بی اساس . هوافتادن . پراکنده شدن شایعات دروغین در افواه . منتشر شدن ...
چل وچو انداختن . [ چ ِ ل ُ چ َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) منتشر کردن خبرهای دروغین . شایعات بی اساس پراکندن . جعل و نشر خبرکردن . هو انداختن . به دروغ...
جام چهل‌کلید یا چهل بسم الله یکی از سوغات‌های قدیمی شهر مشهد است. ظرفی است برنجی که همه جایش چهل آیه که با «قل» شروع می‌شود، حک کرده‌اند و چهل کلید کو...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.