چل
نویسه گردانی:
CL
چل . [ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بلده بخش نور شهرستان آمل که در 8 هزارگزی جنوب خاوری بلده واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 300 تن سکنه دارد. آبش از چشمه سار. محصولش غلات و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است . اغلب سکنه ٔ این آبادی برای تأمین معاش و کارگری به حدود میان رود سفلی و نائیج میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ده چل . [ دِه ْ چ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان . واقع در 12هزارگزی شمال قلعه ٔ کلات مرکز دهستان . دا...
چل گل . [ چ ِ گ ُ ] (اِ مرکب ) نام روغنی است که خاصیت دارویی دارد و در خانه سازند یا عطاران فروشند. روغن چل گل .
چل مرد. [ چ ِ م َ ] (اِ مرکب ) چوب گنده و مضبوطی که پس در بسته گذارند. (ناظم الاطباء). از بعضی ثقاة مسموع است که دو چوبی است سوراخ کرده ب...
گته چل . [ گ َ ت ِ چ ِ ] (اِ مرکب ) به لهجه ٔ مازندرانی چله ٔ بزرگ (در زمستان )، مقابل خردچله است .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
چل وچو. [ چ ِل ُ چ َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه ٔ تهرانیان ، به معنی خبرهای دروغ و شایعات بی اساس است . مرادف هو و چو. اراجیف . خبره...
چل بند. [ چ ِ ب َ ] (اِ مرکب ) جامه ای رقاصان را. چهل بند و نوعی جامه ٔ مخصوص رقاصان که از پارچه های مختلف به الوان گونه گون سازند. جامه ای...
چل پله . [چ ِ پ ِل ْ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) چهل پله . آب انبار که چهل پله گودی آن است . آب انبار بسیار گود هر چند که دارای چهل پله نباشد. آب ا...
چل تکه . [ چ ِ ت ِک ْ ک ِ / ک َ ] (ص ، اِ مرکب ) پارچه ای که از کناره های ماهوت بریده دوزند. پارچه ای که از مجموع تکه پاره های مربعشکل ماهوت...