چلو
نویسه گردانی:
CLW
چلو. [ چ ِ ل ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کوَشک بخش بافت شهرستان سیرجان که در 85 هزارگزی جنوب خاور بافت بر سر راه فرعی بافت به اسفندقه واقع است و8 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
چلو. [ چ ِ / چ ُ ل َ / لُو ] (اِ) چلاو. (ناظم الاطباء). خشکه برنج . غذایی که از برنج سازند و با خورشها خورند. در تداول عامه ، خوراکی است که از ...
چلو. [ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «یکی از قلاع بجنورد است که درکنار رودخانه ٔ سیم بار واقع شده و زراعتش از آب این رودخانه مشروب ...
چلو. [ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان اندیکا بخش قلعه زراس شهرستان اهواز که در 42 هزارگزی خاور قلعه زراس واقع است . جلگه و گرمسیر است و 350 تن...
چلو. [ چ ِ ل ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان دهو بخش میناب شهرستان بندرعباس که در 12 هزارگزی باختر میناب و 4 هزارگزی باختر راه مالرو سیریک به مین...
چلو. [ چ ِ ل ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان پشتکوه بخش اردل شهرستان شهر کرد که در 30 هزارگزی شمال باختر اردل واقع است . کوهستانی و معتدل و دارای...
چلو. ("چ" با آوای زیر، "و" با آوای پیش)، (ا)، (زبان مازنی)، چاه.
آب چلو. [ چ ِ ل َ / لُو ] (اِ مرکب ) آبی که برنج در آن جوشیده باشد و آن را آبریس و آشام و آشاب نیز گویند.
پی چلو. [ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بلده ٔ کجور بخش مرکزی شهرستان نوشهر. کوهستانی ، سردسیر،دارای 160 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخانه ٔ مح...
یک غذای بسیار رایج ایرانی که از همراهی برنج چلویی با خورش قیمه شکل می گیرد٠
گونه ای خوراک ایرانی که ترکیبی است از برنج چلویی و خورش بادمجان (خورش بادمجان ترکیبی است از بادمجان سرخ شده، گوشت، پیاز داغ، لپه و گوجه فرنگی یا رب آن...