اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چله داشتن

نویسه گردانی: CLH DʼŠTN
چله داشتن . [ چ ِل ْ ل َ / ل ِ / چ ِ ل َ / ل ِ ت َ ] (مص مرکب ) آداب چله نشینی را معمول داشتن . معتکف چله خانه بودن . به عبادت و ریاضت مخصوص چله مشغول بودن . چله نشینی کردن و چله نشین بودن . شرایط و آداب چهل روزه ٔ عبادت مخصوص را به جای آوردن :
گله در چول و غله اندرچال
نتوان داشت چله از سر حال .

اوحدی .


بر سر پای چله داشته ام
وآن نه از بهر زله داشته ام .

اوحدی .


رجوع به چله و چله نشین و چله نشینی شود. || در روز چهلم مرگ کسی عزاداری کردن چله داری کردن . چله ٔ مرگ عزیزی را به پا داشتن . در چهلمین روز مرگ کسی مشغول عزاداری بودن .و رجوع به چله و چله دار و چله داری و چله داری کردن وچله گرفتن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.