اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چلیک

نویسه گردانی: CLYK
چلیک . [ چ ِ ] (ترکی ، اِ) در ترکی ، به معنی فولاد. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || ظرفی چوبین که دو قاعده ٔ آن بشکل دو دایره ٔ مسطح است . که بوسیله ٔ تخته هایی به یکدیگر متصل شده و درآن شراب ، سرکه و غیره ریزند ۞ . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ دکتر معین ). بشکه . خمره ٔ چوبین .و رجوع به بشکه شود. || ظرفی آهنی یا حلبی ، مخصوص نگاه داشتن نفت و روغن و امثال آن . در تداول عامه انواع ظرفهای کوچک یا بزرگی که حلبی سازان از حلب یا آهن سفید برای نگاهداری نفت یا روغن و امثال آن سازند. پیت . بشکه ٔ حلبی . چلیک نفت .جانفتی . چلیک روغن . چَلَک . (در تداول روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ). پیت حلبی . و رجوع به پیت و بشکه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۶ ثانیه
چلیک . [ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان رحمت آباد، بخش میاندوآب شهرستان مراغه که در 25 هزارگزی شمال باختری راه میاندوآب به مهاباد واقع است . ج...
چلیک . [ چ ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل که در 12 هزارگزی جنوب خاوری و 12 هزارگزی راه شوسه ٔ گرمی به بیله سو...
چلیک. (مازنی )، بچه نوزاد ، "چلیک مار " - مادر نوزاد ، "کیی چلیک" - کدو سبز .
چلیک چلیک . [ چ ِ چ ِ ] (اِ صوت مرکب ) صدای کفش های پاشنه خوابیده و نعلین به هنگام راه رفتن . چلک چلک . چلپ چلپ . صدای راه رفتن کسانی که ...
پل چلیک . [ پ ُ ل ِ چ ِ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه دوراهی حرمک به زابل میان پل محمدآباد و نهر آب . در 110750گزی دوراهی حرمک .
کیی چلیک . (مازنی )، کدو سبز.
چلیک مار. (مازنی )، به مادر نوزاد تازه بدنیا آمده گفته میشود .
جعفرآباد چلیک . [ ج َ ف َ دِچ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه در 22500گزی شمال باختری میاندوآب و 22هزارگ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
ناشناس
۱۳۹۵/۱۲/۰۳
0
0

در زبان مازنی چلیک به معنی کوچک میباشد،مانند چلیک مار کا،


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.