اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چنبره

نویسه گردانی: CNBRH
چنبره . [چَم ْ ب َ رَ / رِ ] (اِ) چنبر. حلقه . دایره . هر چیز دایره مانند چون کم غربال و غیره . چنبرک :
چنبره ٔ دید جهان ادراک تست
پرده ٔ پاکان حس ناپاک تست .

مولوی .


|| حلقه مانندی از پاره های جامه و تکه های پارچه درهم پیچیده که طبق کشان روی سر گذاشته طبق را با سر بر زیر آن نهند تا پوست و استخوان سر از فشار چوب طبق صدمه و آزار نبیند. || چنبری از چوب تر و ریسمان که گاه کم آبی بر سوراخ تنوره گذارند تا فشار آب بیشتر شود. (یادداشت مؤلف ).
- چنبره ٔ گردن .رجوع به چنبر گردن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
چنبره . [ چَم ْ ب َ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چولائی خانه بخش حومه ٔ شهرستان مشهد که در چهل هزارگزی شمال باختری مشهد واقع است . در دامنه ٔ ...
چنبره زدن . [ چَم ْ ب َ رَ / رِ زَ دَ ] (مص مرکب ) چنبر زدن . حلقه های خرد یا بزرگ دایره ای شکل زدن . چنانکه مار آن هنگام که در جایی آرام و...
انگبین چنبره . [ اَ گ َ / گ ُ چَم ْ ب َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) شان . شانه . شان عسل . (یادداشت مؤلف ) : هم از خوردنیها و هرگونه سازکه ما را بباید ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.