چندل . [ چ َ دَ ](اِ)
۞ بمعنی صندل است . (جهانگیری ). بمعنی صندل است که چوب خوشبوی معروف باشد و صندل معرب آن است . (برهان ) (آنندراج )
: هر هلاک امت پیشین که بود
ز آنکه چندل را گمان بردند عود.
مولوی .
چندل از قدیم از هندی وارد فارسی شده و معرب آن صندل است و در سانسکریت چندنه
۞ . چندل (صندل ) بیشتر محتمل است که در آسیای غربی از هند وارد شده باشد. ارمنی آن چندن
۞ . و عربی آن صندل است (از سانسکریت کندنه ). رجوع بحواشی برهان قاطع شود. چندان . چندن . درختی است بومی آفریقای خاوری و زنگبار.چوب این درخت از واردات ایران است و چون موریانه آن را نمیخورد در ساختمانها بسیار بکار برده میشود. درخت چندل در آب شور و شیرین میروید و ازدیاد آن به آسانی صورت میگیرد بدین ترتیب که میوه درخت مانند نیزه ای بر درخت میروید و چون بزمین میافتد در خاک فرومی نشیند و بزودی سبز میشود. میگویند این درخت را در سالهای
1305 تا
1307 هَ . ق . سلیمان نام ناخدای یکی از کشتیهای بادی زنگبار به ایران آورده و یکی از کارگزارهای بوشهر دویست نهال آن را در کنار مرداب و شهر میکارد و بیشه کوچکی از آن بوجود می آید که رفته رفته بزرگ شده و جنگلی تشکیل میدهد، ولی پس از چندی بدستور یکی از فرمانداران بوشهر آن را میسوزانند. کارگزار دوباره یکصد نهال آن را می آورد و بیشه تازه ای میسازد ولی این یکی هم بسرنوشت اولی دچار میشود. چوب چندل تیر ساختمانی خوبی میدهد که در برابر رطوبت خوب ایستادگی میکند. در آفریقا از آن تراورس میسازند. زغال آنهم خوب است . وزن مخصوص چوب خشک چندل
1/100 تا
1/200 میباشد. پوست آن مازوج فراوان دارد. این درخت بلندی
10 تا
20 متر و قطر
0/50 متر میرسد. دارای ریشه های هوایی است که از شاخه ها بسمت زمین سرازیر میشود. (جنگل شناسی کریم ساعی ج
1 صص
286 -
287). رجوع به صندل شود.