اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چوگان باختن

نویسه گردانی: CWGAN BAḴTN
چوگان باختن . [ چ َ / چُو ت َ ] (مص مرکب ) به چوگان بازی پرداختن . بازی گوی و چوگان کردن . چوگان بازی کردن :
زمانه اسپ و تو رائض به رای خویشت تاز
زمانه گوی و تو چوگان به رای خویشت باز.

رودکی .


نامه نویسد بدیع و نظم کند خوب
تیغ زند نیک و پهنه بازد و چوگان .

فرخی .


چوگان باختند و نیزه انداختند.

(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 349).


- گوی و چوگان باختن ؛ ببازی گوی و چوگان پرداختن . چوگان بازی کردن :
اسب در میدان رسوائی جهانم مردوار
بیش از این در خانه نتوان گوی و چوگان باختن .

سعدی (بدایع).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.