اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چه

نویسه گردانی: CH
چه . [ چ َه ْ ] (اِ) مخفف چاه است . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) :
موکشان برلب چه آرد زود
نیز نه بان کند نه ویل و نه وای .

خسروی .


هر بزرگی که سر از طاعت تو بازکشید
سرنگون گشت ز منظر به چه سیصد باز.

فرخی .


نه چاهی را بگه دارد نه گاهی را به چه دارد
ز عفوش بهره ورتر هر که او افزون گنه دارد.

فرخی .


از این تاریک چه بیرون شدن را
ز مردان مرد باید وز زنان زن .

ناصرخسرو.


بدانش تو صورتگر خویش باش
برون آی از ژرف چه مردوار.

ناصرخسرو.


به یک لفظ آن سه خوان را از چه شک
به صحرای یقین آرم همانا.

خاقانی .


مگر نشیندی از فراش این راه
که هرکو چه کند افتد در آن چاه .

نظامی .


وآن چه از بهر دیگران کندی
خویشتن رادر آن چه افکندی .

نظامی .


گرد خود چون کرم پیله برمتن
بهر خود چه میکنی اندازه کن .

مولوی .


درفتاد اندر چهی کو کنده بود
زآنکه ظلمی بر سرش آینده بود.

مولوی .


این ندانی کز پی من چه کنی
هم در آن چه عاقبت خود افکنی .

مولوی .


- امثال :
چَه مکن که خود افتی بد مکن که بد افتی . (امثال و حکم ). رجوع به چاه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
چهاربتی چه . [ چ َ ب َ چ َ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ اورک هفت لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74). رجوع به طایفه ٔ اورک شود.
(سنسکریت: جها jahâ) چه کارها، چه سختی ها؛ واژه ای که برای بیان شگفتی به کار می رود. مانند چه ها که نکرد. چه ها که نکشیدم. حافظ: سحر بلبل حکایت با صبا ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
از چه . [ اَ چ ِ ] (ق مرکب ) برای چه ؟ چرا؟ عم ّ؟ عن ما؟ لِم َ؟ : دلبرا دو رخ تو بس خوبست از چه با یار کار گست کنی ؟ عماره ٔ مروزی .از چه توبه...
چه تر. [ چ َ ت َ ] (اِخ ) طایفه ای از طوایف قشقائی . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 82). یکی از طوایف ایل قشقائی ایران و مرکب از 60 خانوار است که...
چه جا. [ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کتول بخش علی آباد شهرستان گرگان . در 32هزارگزی جنوب علی آباد واقع است . کوهستانی و معتدل و مرطوب اس...
چه جاه . [ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهات کتول ازدهات استرآباد رستاق . (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ترجمه ٔ انگلیسی ص 171). رجوع به چه جا ش...
چه سان . [ چ ِ ] (ادات استفهام ) (مرکب از «چه » حرف استفهام + «سان » پسوند شباهت ) چگونه ؟ به چه کیفیت ؟ به چه ترتیب . چون ؟
چه فو. [ چ ِ ](اِخ ) ۞ بندری در چین در ساحل شمالی نزدیک جزیره ٔ شان تونگ ۞ (خلیج په - چی - لی ) ۞ که در دریای زرد واقع است و 11600...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۶ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.