اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چه

نویسه گردانی: CH
چه . [ چ َ / چ ِ ] (پسوند تصغیر) به فتح اول و عدم ظهور هاء در فارسی علامت تصغیر است . (در پهلوی ایچک ، ایچه ، ایزه ، ایزک ، ایجک ، ایژک نشانه ٔ تصغیر است ). (حواشی برهان قاطع چ معین ). چون در آخر کلمه درآورند افاده ٔ تصغیر کند مانند باغچه و طاقچه . (برهان )(آنندراج ). چون در آخر اسمی درآید دلالت بر تصغیر می کند و معنی کوچکی به آن میدهد. مانند: باغچه ؛ یعنی باغ کوچک . و جویچه ؛ جوی کوچک و طاقچه ؛ طاق کوچک . (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). این علامت را در آخر ترکیبات اسمی ذیل میتوان دید: آلوچه . انبانچه . ایوانچه . بازارچه . بازیچه . باغچه . بانوچه . بچه (شاید از به به و چه باشد). بزیچه . بُنیچه . بیلچه . پاتیلچه . پاچه . پارچه (شاید از پاره و چه باشد). پالانچه . پخلوچه . پخلیچه . پسربچه . پسرچه . پیازچه . تاچه . تپانچه :
به یکی زخم تپانچه که بدان روی کژت ۞
بزدم جنگ چه سازی چه کنی بانگ [ و ] ژغار.

ابوالمثل بخاری .


تربچه . تغارچه . تیانچه . تیپ چه . تیمچه . جویچه . چاه چه . چمچه . حوضچه . خرچه . خشتچه . خمچه . خوانچه . خیکچه . دالانچه . دانچه . دخترچه . درختچه . دریاچه . دریچه . دستارچه : دیناری و دستارچه ای با ده پیروزه نگین سخت بزرگ بر انگشتری نشانده به دست خواجه داد. (تاریخ بیهقی ).
دکانچه .دمچه . دوشکچه . دولابچه . دولچه . دهچه . دیگچه . داوچه . زاچه . زاغچه . زچه . زرچه (قسمی برنج ). زغارچه . زنچه . زیلوچه . ساماکچه . سپیچه (شاید مخفف سپیدچه باشد). سراچه . سرخچه . سرخیچه . سفچه . سنگ چه . شادیچه . شاماکچه . شمعچه . صندوقچه . طاسچه . طبق چه . عنبرچه (از طلا یا نقره ). غراچه . غرچه . فرچه . قالیچه . قباچه . کبیچه . کتابچه . کریچه . کفچه . کمانچه . کمچه . کمیچه . کلوچه . کوچه . گره چه . گلیم چه . لحافچه . لگنچه . ماچوچه . ماسوچه . مشکچه . مغاکچه . ماماچه . ماهیچه . مورچه . میخچه . نافچه (ناقه ). ناوچه . نوچه . نی چه . نیلچه . نیمچه . یخچه . (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
چهاربتی چه . [ چ َ ب َ چ َ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ اورک هفت لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74). رجوع به طایفه ٔ اورک شود.
(سنسکریت: جها jahâ) چه کارها، چه سختی ها؛ واژه ای که برای بیان شگفتی به کار می رود. مانند چه ها که نکرد. چه ها که نکشیدم. حافظ: سحر بلبل حکایت با صبا ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
از چه . [ اَ چ ِ ] (ق مرکب ) برای چه ؟ چرا؟ عم ّ؟ عن ما؟ لِم َ؟ : دلبرا دو رخ تو بس خوبست از چه با یار کار گست کنی ؟ عماره ٔ مروزی .از چه توبه...
چه تر. [ چ َ ت َ ] (اِخ ) طایفه ای از طوایف قشقائی . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 82). یکی از طوایف ایل قشقائی ایران و مرکب از 60 خانوار است که...
چه جا. [ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کتول بخش علی آباد شهرستان گرگان . در 32هزارگزی جنوب علی آباد واقع است . کوهستانی و معتدل و مرطوب اس...
چه جاه . [ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهات کتول ازدهات استرآباد رستاق . (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ترجمه ٔ انگلیسی ص 171). رجوع به چه جا ش...
چه سان . [ چ ِ ] (ادات استفهام ) (مرکب از «چه » حرف استفهام + «سان » پسوند شباهت ) چگونه ؟ به چه کیفیت ؟ به چه ترتیب . چون ؟
چه فو. [ چ ِ ](اِخ ) ۞ بندری در چین در ساحل شمالی نزدیک جزیره ٔ شان تونگ ۞ (خلیج په - چی - لی ) ۞ که در دریای زرد واقع است و 11600...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۶ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.